چرا بعضیها در رابطه همیشه احساس تنهایی میکنند؟
احساس بیکسی در یک رابطه، صرفاً به معنای عدم حضور فیزیکی نیست. بلکه، به کمبود درک، همدلی، حمایت عاطفی و ارتباط معنادار اشاره دارد. در این مقاله، به بررسی 15 نکته کلیدی میپردازیم که میتوانند دلیل این احساس آزاردهنده در روابط عاشقانه باشند:
- ✅
عدم برقراری ارتباط موثر:
ناتوانی در بیان نیازها، احساسات و انتظارات، میتواند فاصلهای عمیق بین دو طرف ایجاد کند. - ✅
کمبود همدلی و درک:
عدم توانایی در درک دیدگاهها و احساسات شریک زندگی، باعث میشود او احساس کند دیده و شنیده نمیشود.
- ✅
عدم حمایت عاطفی:
وقتی یکی از طرفین در زمانهای سخت، احساس حمایت و دلگرمی نمیکند، احساس تنهایی او تشدید میشود. - ✅
عدم صمیمیت عاطفی:
صمیمیت عاطفی، فراتر از صمیمیت فیزیکی است. فقدان آن، میتواند رابطه را سطحی و ناپایدار کند. - ✅
مقایسه رابطه با روابط کاملا مطلوب:
مقایسه مداوم رابطه فعلی با روابط کاملا مطلوب (چه واقعی و چه غیرواقعی)، میتواند باعث نارضایتی و احساس تنهایی شود. - ✅
گذشتههای التیام نیافته:
تجربیات تلخ گذشته، مانند روابط ناموفق یا ضربههای عاطفی، میتوانند بر توانایی برقراری ارتباط سالم و صمیمی تأثیر بگذارند. - ✅
عدم تعادل در رابطه:
وقتی یکی از طرفین بیش از حد به دیگری وابسته است یا نقش قربانی را بازی میکند، تعادل رابطه بهم میخورد و احساس بیکسی در طرف مقابل ایجاد میشود. - ✅
فقدان علایق و فعالیتهای مشترک:
وقتی دو طرف هیچگونه علایق و سرگرمیهای مشترکی ندارند، رابطه میتواند خستهکننده و بیروح شود. - ✅
عدم اختصاص زمان کافی به رابطه:
در دنیای پرمشغله امروزی، اغلب فراموش میکنیم که برای حفظ یک رابطه سالم، باید زمان و انرژی کافی صرف کنیم.

- ✅
انتظارات غیرواقعبینانه:
داشتن انتظارات غیرمنطقی از شریک زندگی، میتواند منجر به ناامیدی و احساس تنهایی شود. - ✅
وجود مشکلات حل نشده:
انباشته شدن مشکلات کوچک و حل نشده، میتواند به مرور زمان به یک بحران بزرگ تبدیل شود و احساس بیکسی را دامن بزند. - ✅
عدم پذیرش یکدیگر:
پذیرش نقصها و تفاوتهای یکدیگر، کلیدی برای داشتن یک رابطه سالم و پایدار است. عدم پذیرش، باعث ایجاد احساس ناامنی و تنهایی میشود. - ✅
ترس از آسیبپذیری:
ترس از آسیب دیدن و طرد شدن، میتواند باعث شود که افراد از نشان دادن احساسات واقعی خود اجتناب کنند و در نتیجه، احساس تنهایی کنند. - ✅
اعتیاد به کار یا سایر فعالیتها:
وقتی یکی از طرفین به کار یا سایر فعالیتها اعتیاد دارد و زمان و توجه کافی به رابطه اختصاص نمیدهد، احساس بیکسی در طرف مقابل اجتنابناپذیر است. - ✅
کمبود قدردانی:
عدم قدردانی از زحمات و تلاشهای شریک زندگی، میتواند باعث احساس بیارزشی و تنهایی در او شود.
این عوامل، تنها بخشی از دلایل احتمالی احساس بیکسی در یک رابطه عاشقانه هستند. درک این عوامل و تلاش برای رفع آنها، میتواند به ایجاد یک رابطه صمیمیتر، پایدارتر و رضایتبخشتر کمک کند. اگر در رابطهتان احساس بیکسی میکنید، با شریک زندگی خود در مورد احساساتتان صحبت کنید و به دنبال راهکارهایی برای بهبود رابطه باشید. در صورت نیاز، میتوانید از یک مشاور متخصص در زمینه روابط کمک بگیرید.
1. عدم برآورده شدن نیازهای عاطفی
شاید مهمترین دلیل احساس تنهایی در یک رابطه، عدم برآورده شدن نیازهای عاطفی فرد باشد.هر فردی نیازهای عاطفی متفاوتی دارد، مانند نیاز به تایید، تشویق، درک شدن، دیده شدن و مورد علاقه بودن.وقتی این نیازها در رابطه تامین نشوند، فرد احساس تنهایی و نادیده گرفته شدن میکند.
مثلا اگر فردی به طور مرتب به تایید همسرش نیاز دارد اما همسرش به ندرت او را تشویق میکند یا به او بازخورد مثبت میدهد، این فرد ممکن است احساس تنهایی و بیارزشی کند.در ضمن، عدم همدلی و درک از سوی طرف مقابل میتواند منجر به احساس تنهایی شود.
وقتی فرد احساس میکند که همسرش او را درک نمیکند و به احساساتش اهمیت نمیدهد، احساس انزوا میکند.
نیازهای عاطفی در طول زمان تغییر میکنند و باید زوجین به طور مداوم در مورد این نیازها با یکدیگر صحبت کنند و برای برآورده کردن آنها تلاش کنند.عدم آگاهی از نیازهای عاطفی خود و شریک عاطفی، مانع بزرگی در برقراری ارتباط سالم و صمیمی است.برای رفع این مشکل، شناخت نیازهای عاطفی خود و صحبت کردن در مورد آنها با همسرتان ضروری است.همچنین، تلاش کنید تا نیازهای عاطفی همسرتان را نیز بشناسید و برای برآورده کردن آنها اقدام کنید.
2. سبکهای دلبستگی ناسالم
سبکهای دلبستگی که در دوران کودکی شکل میگیرند، نقش مهمی در روابط بزرگسالی ایفا میکنند.افراد با سبک دلبستگی ناایمن (اجتنابی، اضطرابی یا آشفته) ممکن است در روابط خود احساس تنهایی و ناامنی بیشتری را تجربه کنند.افراد با سبک دلبستگی اجتنابی معمولاً از صمیمیت و وابستگی عاطفی دوری میکنند و ممکن است به نظر برسد که نیازی به همسر خود ندارند.این رفتار میتواند باعث شود که همسرشان احساس تنهایی و نادیده گرفته شدن کند.افراد با سبک دلبستگی اضطرابی معمولاً نیاز شدیدی به تایید و اطمینان خاطر دارند و ممکن است به طور مداوم به دنبال توجه و محبت همسر خود باشند.
این رفتار میتواند خسته کننده باشد و باعث شود که همسرشان از آنها فاصله بگیرد.
افراد با سبک دلبستگی آشفته ترکیبی از ویژگیهای سبک دلبستگی اجتنابی و اضطرابی را دارند و ممکن است رفتارهای متناقضی از خود نشان دهند.این رفتار میتواند باعث سردرگمی و ناامنی در رابطه شود.درمانهای روانشناختی مانند طرحواره درمانی و EMDR میتوانند به تغییر سبک دلبستگی ناایمن کمک کنند.آگاهی از سبک دلبستگی خود، اولین قدم برای ایجاد یک رابطه سالم و رضایتبخش است.
3. عدم برقراری ارتباط موثر
ارتباط موثر، کلید یک رابطه سالم و رضایتبخش است.وقتی زوجین نمیتوانند به طور با صداقت و باز با یکدیگر ارتباط برقرار کنند، سوء تفاهمها و تعارضات افزایش مییابند و احساس تنهایی و انزوا در رابطه ایجاد میشود.ارتباط موثر شامل گوش دادن فعال، بیان احساسات و نیازها به طور واضح و همدلی با طرف مقابل است.وقتی زوجین فقط به دنبال اثبات حقانیت خود هستند و به حرفهای یکدیگر گوش نمیدهند، ارتباط برقرار نمیشود و فاصله بین آنها بیشتر میشود.عدم توانایی در بیان احساسات به طور صحیح و شفاف، میتواند باعث شود که فرد احساس کند که در رابطه دیده و شنیده نمیشود.
در ضمن، بهرهگیری از زبان بدن نامناسب و لحن صدای تحقیرآمیز میتواند مانع برقراری ارتباط موثر شود.
یادگیری مهارتهای ارتباطی مانند گوش دادن فعال، همدلی و بیان احساسات به طور صحیح، میتواند به بهبود کیفیت ارتباط در رابطه کمک کند.شرکت در جلسات زوج درمانی میتواند به زوجین کمک کند تا مهارتهای ارتباطی خود را تقویت کنند و الگوهای ارتباطی ناسالم خود را تغییر دهند.تمرین و تکرار، کلید دستیابی به ارتباط موثر و سالم در رابطه است.
4. عدم وجود صمیمیت عاطفی
صمیمیت عاطفی به معنای احساس نزدیکی، پیوند و اعتماد به یکدیگر است.وقتی صمیمیت عاطفی در یک رابطه وجود نداشته باشد، زوجین احساس میکنند که فقط دو غریبه هستند که در کنار هم زندگی میکنند.صمیمیت عاطفی با گذراندن وقت با کیفیت با یکدیگر، به اشتراک گذاشتن افکار و احساسات، انجام فعالیتهای لذتبخش مشترک و حمایت از یکدیگر در زمانهای سخت ایجاد میشود.عدم وجود صمیمیت عاطفی میتواند ناشی از ترس از آسیبپذیری، عدم اعتماد به طرف مقابل یا عدم تمایل به در میان گذاشتن احساسات باشد.برای افزایش صمیمیت عاطفی در رابطه، باید فضایی امن و حمایتکننده ایجاد کنید که در آن هر دو طرف احساس راحتی کنند تا افکار و احساسات خود را به اشتراک بگذارند.
انجام فعالیتهای جدید و هیجانانگیز با یکدیگر میتواند به ایجاد خاطرات مشترک و تقویت صمیمیت عاطفی کمک کند.
در ضمن، ابراز قدردانی و محبت به طور منظم میتواند به تقویت پیوند عاطفی بین زوجین کمک کند.
5. انتظارات غیر واقعی از رابطه
داشتن انتظارات غیر واقعی از رابطه میتواند منجر به ناامیدی و احساس تنهایی شود.هیچ رابطهای کامل نیست و همه روابط با چالشها و مشکلاتی روبرو میشوند.وقتی فرد انتظار داشته باشد که رابطه او همیشه بینقص و بدون هیچ مشکلی باشد، در صورت بروز هرگونه اختلاف یا نارضایتی، احساس ناامیدی و تنهایی میکند.انتظارات غیر واقعی میتوانند ناشی از تصورات رمانتیک و غیرواقعی که در فیلمها و کتابها به تصویر کشیده میشوند، باشند.در ضمن، مقایسه رابطه خود با روابط دیگران میتواند منجر به داشتن انتظارات غیر واقعی شود.
هر رابطهای منحصر به فرد است و نمیتوان آن را با روابط دیگران مقایسه کرد.برای داشتن انتظارات واقعبینانه از رابطه، باید به این نکته توجه داشت که هر فردی دارای نقاط قوت و ضعف خود است و هیچ رابطهای کامل و بینقص نیست.در ضمن، باید به این نکته توجه داشت که رابطه نیازمند تلاش و تعهد هر دو طرف است و نمیتوان انتظار داشت که همه چیز به طور خودکار درست شود.شناخت نیازها و خواستههای خود و همسرتان و تلاش برای برآورده کردن آنها، میتواند به داشتن انتظارات واقعبینانه از رابطه کمک کند.
گفتگو در مورد انتظارات خود با همسرتان و توافق بر سر آنها، میتواند از بروز سوء تفاهمها و ناامیدیها جلوگیری کند.
6. مشکلات حل نشده گذشته
مشکلات حل نشده گذشته میتوانند مانند سدی در برابر ایجاد صمیمیت و نزدیکی در رابطه عمل کنند.وقتی زوجین از پرداختن به مشکلات گذشته خود اجتناب میکنند، این مشکلات به مرور زمان انباشته میشوند و میتوانند باعث ایجاد احساس تنهایی و انزوا در رابطه شوند.مشکلات حل نشده گذشته میتوانند شامل خیانت، دروغ، سوء استفاده عاطفی یا جسمی و سایر تجربیات دردناک باشند.برای حل مشکلات گذشته، باید فضایی امن و حمایتکننده ایجاد کنید که در آن هر دو طرف احساس راحتی کنند تا در مورد تجربیات خود صحبت کنند و احساسات خود را بیان کنند.
در صورت نیاز، مراجعه به یک درمانگر متخصص میتواند به زوجین کمک کند تا مشکلات گذشته خود را حل کنند و به جلو حرکت کنند.
بخشش خود و همسرتان، گامی مهم در جهت حل مشکلات گذشته و ایجاد یک رابطه سالم و رضایتبخش است.اجتناب از حل مشکلات گذشته، تنها آنها را بزرگتر و پیچیدهتر میکند.
7. عدم حمایت اجتماعی
داشتن حمایت اجتماعی قوی، نقش مهمی در سلامت روان و رضایت از زندگی دارد. وقتی فرد احساس کند که از سوی خانواده، دوستان و جامعه حمایت نمیشود، ممکن است در روابط عاشقانه خود احساس تنهایی بیشتری را تجربه کند. حمایت اجتماعی میتواند شامل حمایت عاطفی، حمایت اطلاعاتی و حمایت ابزاری باشد. حمایت عاطفی به معنای احساس دوست داشته شدن، مورد احترام بودن و درک شدن است. حمایت اطلاعاتی به معنای دسترسی به اطلاعات و مشاوره در مورد مسائل مختلف است. حمایت ابزاری به معنای دریافت کمک عملی در انجام وظایف و مسئولیتها است. برای افزایش حمایت اجتماعی خود، میتوانید با دوستان و خانواده خود ارتباط بیشتری برقرار کنید، در فعالیتهای اجتماعی شرکت کنید و به دنبال گروههای حمایتی باشید.
8. مشکلات مربوط به سلامت روان
مشکلات مربوط به سلامت روان مانند افسردگی، اضطراب و اختلالات شخصیتی میتوانند تاثیر زیادی بر روابط عاشقانه داشته باشند و باعث ایجاد احساس تنهایی و انزوا در رابطه شوند. افسردگی میتواند باعث شود که فرد احساس بیحوصلگی، ناامیدی و بیعلاقگی به زندگی کند. این احساسات میتوانند بر روابط او با دیگران تاثیر منفی بگذارند. اضطراب میتواند باعث شود که فرد به طور مداوم نگران و مضطرب باشد. این نگرانیها میتوانند باعث ایجاد تنش و درگیری در رابطه شوند. اختلالات شخصیتی میتوانند باعث ایجاد الگوهای رفتاری ناسالم در رابطه شوند. این الگوها میتوانند باعث آسیب رساندن به رابطه و ایجاد احساس تنهایی در طرف مقابل شوند. در ضمن، باید با همسر خود در مورد مشکلات خود صحبت کنید و از او حمایت بخواهید. حمایت همسرتان میتواند به شما در طی فرآیند درمان کمک کند.
9. عدم وجود علایق و فعالیتهای مشترک
داشتن علایق و فعالیتهای مشترک، یکی از عوامل مهم در ایجاد صمیمیت و نزدیکی در رابطه است.وقتی زوجین هیچ علاقه مشترکی نداشته باشند و هیچ فعالیتی را با یکدیگر انجام ندهند، ممکن است احساس کنند که هیچ چیزی برای به اشتراک گذاشتن با یکدیگر ندارند و به مرور زمان از هم دور شوند.برای افزایش علایق و فعالیتهای مشترک خود، میتوانید با همسرتان در مورد علایق خود صحبت کنید و به دنبال فعالیتهایی باشید که هر دو از آنها لذت میبرید.این فعالیتها میتوانند شامل تماشای فیلم، رفتن به کنسرت، سفر کردن، ورزش کردن، آشپزی کردن و غیره باشند.
توجه داشته باشید شما میتوانید با همسرتان در یک کلاس آموزشی مشترک شرکت کنید یا به یک گروه اجتماعی مشترک بپیوندید.
باید این فعالیتها برای هر دو طرف لذتبخش باشند و به اجبار انجام نشوند.داشتن علایق و فعالیتهای مشترک، فرصتی برای گذراندن وقت با کیفیت با یکدیگر و ایجاد خاطرات مشترک فراهم میکند.
10. مقایسه خود با دیگران
مقایسه خود با دیگران، یکی از عوامل مخرب در روابط عاشقانه است.وقتی فرد به طور مداوم خود را با دیگران مقایسه میکند و احساس میکند که از آنها کمتر است، ممکن است احساس ناامنی، حسادت و نارضایتی کند.این احساسات میتوانند بر روابط او با همسرش تاثیر منفی بگذارند.مقایسه میتواند در زمینههای مختلفی مانند ظاهر، موفقیت، ثروت و روابط انجام شود.برای جلوگیری از مقایسه خود با دیگران، باید به این نکته توجه داشت که هر فردی منحصر به فرد است و دارای نقاط قوت و ضعف خود است.در ضمن، باید به این نکته توجه داشت که شبکههای اجتماعی اغلب تصویری غیر واقعی از زندگی دیگران را به نمایش میگذارند.
به جای مقایسه خود با دیگران، باید بر روی نقاط قوت خود تمرکز کنید و برای رسیدن به اهداف خود تلاش کنید.
توجه داشته باشید شما میتوانید با خودتان مهربان باشید و خود را به خاطر اشتباهات خود ببخشید.
11. عدم وجود فضای شخصی
در یک رابطه سالم، هر دو طرف باید فضای شخصی خود را داشته باشند.فضای شخصی به معنای داشتن زمان و مکانی برای انجام فعالیتهای مورد علاقه خود، استراحت و تجدید قوا است.وقتی فرد احساس کند که فضای شخصی خود را از دست داده است و به طور مداوم تحت کنترل و نظارت همسرش است، ممکن است احساس خفگی و تنهایی کند.برای حفظ فضای شخصی خود، باید با همسرتان در مورد نیازهای خود صحبت کنید و به دنبال راهکارهایی باشید که به هر دو طرف اجازه دهد تا فضای شخصی خود را داشته باشند.این راهکارها میتوانند شامل تعیین زمانهایی برای انجام فعالیتهای فردی، داشتن اتاق یا مکانی اختصاصی در خانه و احترام به حریم خصوصی یکدیگر باشند.
در ضمن، باید به همسرتان اعتماد داشته باشید و به او اجازه دهید تا بدون حضور شما با دوستان و خانواده خود وقت بگذراند.
داشتن فضای شخصی، به هر دو طرف کمک میکند تا استقلال خود را حفظ کنند و احساس رضایت بیشتری از زندگی داشته باشند.در یک رابطه سالم، تعادل بین نزدیکی و استقلال ضروری است.
12. مشکلات مالی
مشکلات مالی میتوانند تاثیر زیادی بر روابط عاشقانه داشته باشند و باعث ایجاد تنش و درگیری در رابطه شوند.وقتی زوجین با مشکلات مالی روبرو هستند، ممکن است احساس ناامنی، استرس و ناتوانی کنند.این احساسات میتوانند بر روابط آنها با یکدیگر تاثیر منفی بگذارند.برای مقابله با مشکلات مالی، باید به طور با صداقت و باز با همسرتان در مورد وضعیت مالی خود صحبت کنید و به دنبال راهکارهایی برای بهبود وضعیت باشید.این راهکارها میتوانند شامل ایجاد یک بودجه مشترک، کاهش هزینهها، افزایش درآمد و مشاوره با یک مشاور مالی باشند.در ضمن، باید در زمان مشکلات مالی از یکدیگر حمایت کنید و به یکدیگر انگیزه دهید.
مشکلات مالی نباید باعث شوند که از یکدیگر دور شوید.
در عوض، باید به عنوان یک تیم با هم کار کنید تا بر مشکلات خود غلبه کنید.عدم مدیریت صحیح مالی میتواند به مرور زمان به یک بحران در رابطه تبدیل شود.
13. انتظارات جنسی برآورده نشده
رابطه جنسی سالم و رضایتبخش، یکی از جنبههای مهم یک رابطه عاشقانه است. وقتی انتظارات جنسی یکی از طرفین برآورده نمیشود، میتواند منجر به احساس ناامیدی، طرد شدگی و تنهایی شود. دلایل مختلفی میتوانند باعث برآورده نشدن انتظارات جنسی شوند، از جمله تفاوت در تمایلات جنسی، مشکلات جسمی و روانی، استرس و خستگی. برای حل این مشکل، باید به طور با صداقت و باز با همسرتان در مورد نیازها و تمایلات جنسی خود صحبت کنید. توجه داشته باشید شما میتوانید با هم در مورد راهکارهایی برای بهبود رابطه جنسی خود صحبت کنید، مانند امتحان کردن چیزهای جدید، مراجعه به یک متخصص جنسی و ایجاد فضایی رمانتیک و صمیمی. باید در رابطه جنسی به نیازهای هر دو طرف توجه شود و هیچ یک از طرفین احساس اجبار یا نارضایتی نکند. در صورت وجود مشکلات جدی در رابطه جنسی، مراجعه به متخصص ضروری است.
14. عدم وجود اهداف مشترک
داشتن اهداف مشترک، یکی از عوامل مهم در ایجاد یک رابطه پایدار و هدفمند است.وقتی زوجین اهداف مشترکی داشته باشند، برای رسیدن به آن اهداف با یکدیگر تلاش میکنند و احساس میکنند که در یک مسیر مشترک قرار دارند.اهداف مشترک میتوانند شامل اهداف شخصی، اهداف شغلی، اهداف مالی و اهداف خانوادگی باشند.برای تعیین اهداف مشترک، باید با همسرتان در مورد آرزوها و رویاهای خود صحبت کنید و به دنبال اهدافی باشید که هر دو به آنها علاقهمند هستید.در ضمن، باید اهداف خود را به اهداف کوچکتر و قابل دسترستر تقسیم کنید و برای رسیدن به آنها برنامهریزی کنید.
داشتن اهداف مشترک، به رابطه شما هدف و معنا میبخشد و به شما انگیزه میدهد تا با هم کار کنید و بر چالشها غلبه کنید.
عدم وجود اهداف مشترک میتواند باعث شود که زوجین احساس کنند در دو مسیر جداگانه حرکت میکنند.
15. بیتوجهی به نیازهای یکدیگر
بیتوجهی به نیازهای یکدیگر، یکی از مخربترین رفتارها در یک رابطه عاشقانه است. وقتی یکی از طرفین به نیازهای طرف مقابل بیتوجه باشد، میتواند باعث ایجاد احساس نادیده گرفته شدن، بیاهمیت بودن و تنهایی شود. نیازها میتوانند شامل نیازهای عاطفی، نیازهای جسمی، نیازهای اجتماعی و نیازهای معنوی باشند. برای جلوگیری از بیتوجهی به نیازهای یکدیگر، باید به طور فعال به همسرتان گوش دهید و سعی کنید نیازهای او را درک کنید. در ضمن، باید به طور منظم از همسرتان بپرسید که چه کاری میتوانید برای او انجام دهید تا احساس بهتری داشته باشد. بیتوجهی به نیازهای یکدیگر، میتواند باعث ایجاد شکاف عمیقی در رابطه شود و به مرور زمان منجر به جدایی شود. یک رابطه سالم، رابطهای است که در آن نیازهای هر دو طرف مورد توجه قرار میگیرد.







این مطلب رو که خوندم انگار دوباره به دوران رابطه قبلی خودم برگشتم 😔 یه توصیه از ته قلب به دوستانی که این حس رو تجربه میکنن: لطفا سکوت نکنید! من اون موقع به اشتباه فکر میکردم اگر نیازهام رو بیان کنم، دارم فشار میارم… در حالی که دقیقاً برعکس بود. سکوت من باعث شد فاصلههامون روز به روز بیشتر بشه تا جایی که دیگه انگار دو غریبه بودیم که کنار هم زندگی میکنن 💫
نکته دیگهای که میخوام بگم اینه که گاهی این تنهایی، ربطی به تعداد ساعتهایی که باهم میگذرونیم نداره. من و همسر سابقم هر روز باهم بودیم، ولی انگار یه دیوار نامرئی بینمون بود… حالا میفهمم که کیفیت زمان مهمتر از کمیتشه. حتی یه گفتگوی ۱۵ دقیقهای با حضور کامل ذهنی، میتونه از ساعتها همخوابگی بیحساب بهتر باشه 🌸
پیشنهاد میکنم حتما در مورد زبان عشق همدیگر بدونید. من تازه بعد از جدایی فهمیدم همسر سابقم اصلاً متوجه محبتهای من نمیشد، چون زبان عشقش با من فرق داشت. اگه اون موقع میدونستم، شاید رابطهمون نجات پیدا میکرد… امیدوارم کسی توی این چالشها تنها نمونه 🙏
فضای رابطه ها بعضی وقت ها واقعا عجیب میشه. من با همسر قبلیم این حس تنهایی رو تجربه می کردم، انگار دو تا آدم کاملا غریبه در یک خانه با هم زندگی می کنیم. یادم میاد شب هایی که ساعت ها بیدار می موندم و به این فکر می کردم که چرا با وجود حضور فیزیکی همدیگه، این همه فاصله عاطفی بینمونه…
اما از وقتی که شروع کردم به درک بهتر نیازهای خودم و همسرم، شرایط خیلی بهتر شد. یه روز فهمیدم که ما اصلا لازم نیست مثل هم فکر کنیم یا همه چیز رو مثل هم بخواهیم، بلکه کافیه به حرف های هم گوش بدیم، واقعا گوش بدیم، نه فقط منتظر باشیم نوبت حرف زدن خودمون بشه.
کاش زودتر یاد می گرفتم که تنهایی در یک رابطه بیشتر مواقع از نخواستن طرف مقابل برای شناختن دردمونه، نه از نبودش کنارم.
ممنون میشم اگه شما هم تجربه ای از این حس رو دارید که چطور تونستید ازش عبور کنید، بنویسید. شاید راه حلی که شما پیدا کردید بتونه کمک کننده باشه برای کسایی که هنوز توی این مسیر هستن.
واقعا برام جالبه بدونم چطور زوج های دیگه با این نوع چالش ها کنار میان. اگه دوست داشتید از اشتباهات و چیزایی که یاد گرفتید بگید.