نی‌ نی سایت

طلاق های الکی: داستان‌هایی از نی نی سایت

طلاق، تصمیمی سخت و سرنوشت‌ساز است که می‌تواند زندگی افراد را به طور کلی تغییر دهد. اما متاسفانه، گاهی اوقات شاهد طلاق‌هایی هستیم که به نظر می‌رسد عجولانه و بدون بررسی کافی گرفته شده‌اند. در این پست، به بررسی 27 مورد از این تجربه‌ها می‌پردازیم که در انجمن نی نی سایت مطرح شده‌اند.

عکس مربوط به مطالب آموزشی که نکته‌ها، تکنیک‌ها، ترفندها و تجربه ها را ارائه می کند

این موارد، گلچینی از نظرات و تجربیات کاربران نی نی سایت است که به دلایل مختلف، احساس می‌کنند طلاق‌شان می‌توانست اجتناب شود یا اینکه بعد از طلاق متوجه اشتباه خود شده‌اند.

  • فقط سر لجبازی و حرف نشنیدن طلاق گرفتم، الان پشیمونم.
  • مشکلات مالی رو نتونستیم حل کنیم، فکر می‌کردیم طلاق راه حله.
  • خانواده‌هامون خیلی دخالت می‌کردن، نتونستیم باهاش کنار بیایم.
  • شوهرم خیلی زود عصبی می‌شد، فکر کردم نمی‌تونم تحمل کنم.
  • سر یه سوءتفاهم کوچیک، همه چی خراب شد.
  • فکر می‌کردم عشق آتشینه، بعد یه مدت سرد شد، رفتم.
  • شوهرم خیلی اهل تفریح نبود، من دلم می‌خواست همش بیرون باشیم.
  • دوستام همش می‌گفتن شوهرم خوب نیست، منم باور کردم.
  • از دست مادرشوهرم خسته شده بودم، دیگه نمی‌تونستم تحمل کنم.
  • فکر می‌کردم حتما باید یه مرد پولدار داشته باشم.
  • سر حسادت‌های بی‌مورد، زندگیمونو خراب کردیم.
  • شوهرم زیاد باهام حرف نمی‌زد، فکر می‌کردم دوستم نداره.
  • سر اینستاگرام و فضای مجازی دعوامون می‌شد.
  • شوهرم بهم خیانت کرد، نتونستم ببخشمش، شاید باید فرصت می‌دادم.
  • شوهرم اعتیاد داشت، فکر کردم درست بشو نیست.
  • بعد از بچه دار شدن رابطه‌مون سرد شد، نتونستیم درستش کنیم.
  • شوهرم خیلی گیر می‌داد، فکر کردم آزادی ندارم.
  • به خاطر قهر طولانی و حرف نزدن با هم جدا شدیم.
  • فکر می‌کردم اون کاملا مطلوب نیست و بهتر از اون هست.
  • ازدواج سنتی بود، اصلا همدیگه رو نمی‌شناختیم.
  • ازدواج - رابطه زناشویی با همسر -شناخت مردان و زنان - عشق محبت، علاقه - روانشناسی مهارت های ارتباطی دختران و پسران

  • همسرم بی مسئولیت بود، فکر کردم هیچ وقت عوض نمیشه.
  • شوهرم خیلی سرد بود، اصلا ابراز علاقه نمی‌کرد.
  • دوست داشت کنترل همه چی رو داشته باشه، خسته شدم.
  • به خاطر اختلاف فرهنگی زیاد جدا شدیم.
  • همسرم خیلی خسیس بود، دیگه نتونستم تحمل کنم.
  • شوهرم همیشه منو تحقیر می‌کرد.
  • فکر میکردم طلاق بگیرم همه چی درست میشه، ولی نشد.

این داستان‌ها نشان می‌دهند که بسیاری از طلاق‌ها به دلیل مسائل قابل حل یا سوءتفاهم‌هایی رخ می‌دهند که با کمی صبر، گفتگو و مشاوره می‌توانستند حل شوند.

دخالت خانواده‌ها، انتظارات غیرواقعی از زندگی مشترک و مشکلات مالی از جمله عوامل مهمی هستند که می‌توانند به جدایی منجر شوند.

رابطه عاطفی - آموزش روابط زناشویی -شناخت مردان و زنان - عشق محبت - روانشناسی مهارت‌های ارتباطی دختران و پسران

لازم به ذکر است که هر رابطه منحصر به فرد است و تصمیم به طلاق تصمیمی شخصی است. هدف از این مطلب، بررسی برخی از دلایلی است که کاربران نی نی سایت در مورد طلاق های به ظاهر عجولانه مطرح کرده اند.




کیا الکی طلاق گرفتن؟ (خلاصه تجربیات نی نی سایت – 27 مورد)


کیا الکی طلاق گرفتن؟ (خلاصه تجربیات نی نی سایت – 27 مورد)

1. دخالت‌های خانواده شوهر

متاسفانه شوهرش نتوانسته‌ مرزی بین زندگی خودش و خانواده‌اش ایجاد کند. خانم می‌گفت اگر همان اول قاطع برخورد می‌کرد شاید کار به اینجا نمی‌رسید. مشاور به او گفته بود که دیر شده و اختلافات ریشه دار شده است. حالا پشیمان است که چرا بیشتر تلاش نکرده. می‌گوید الان با خودش فکر می‌کند کاش مشاوره قبل از ازدواج می‌رفتیم. به نظر او خیلی از مشکلات را می‌شد با مشاوره حل کرد.

2. عدم درک متقابل

کاربری دیگر از عدم درک شوهرش نسبت به نیازهای عاطفی‌اش گلایه داشت. می‌گفت شوهرش اصلاً توجهی به او نمی‌کرده و احساس تنهایی می‌کرده است. شوهرش فقط به کار و پول درآوردن اهمیت می‌داده است. خانم می‌گفت احساس می‌کردم فقط یک هم‌خانه هستم، نه همسر. آخر سر خانم تصمیم گرفت طلاق بگیرد. الان می‌گوید کاش بیشتر صبر می‌کردم و دوباره تلاش می‌کردم.

3. مشکلات مالی

مشکلات مالی یکی دیگر از دلایل رایج طلاق بوده است. کاربری نوشته بود که شوهرش بیکار شده و این موضوع باعث تنش‌های زیادی در زندگی آن‌ها شده است. فشار مالی باعث عصبی شدن هر دو طرف شده بود. خانم می‌گفت هر روز دعوا داشتیم سر اینکه پول نیست. شوهرش هم پرخاشگر شده بود. آخر سر تاب نیاوردند و از هم جدا شدند. الان خانم می‌گوید اگر مدیریت مالی بهتری داشتند شاید این اتفاق نمی‌افتاد. می‌گوید کاش قبل از اینکه مشکلات مالی زیاد شود، به فکر چاره می‌افتادند.

4. سوء تفاهم‌های کوچک

هر بار یک سوء تفاهم پیش می‌آمد، قهر می‌کردند و حرف نمی‌زدند. این قهرها کم کم طولانی‌تر شد. تا اینکه دیگر حوصله همدیگر را نداشتند. خانم می‌گوید اگر همان موقع حرف می‌زدیم و مشکلات را حل می‌کردیم، شاید الان با هم بودیم. به نظر او سکوت بدترین کار است. می‌گوید کاش یاد می‌گرفتیم چطور با هم حرف بزنیم.

5. ازدواج زوری

کاربری نوشته بود که به اجبار خانواده با کسی ازدواج کرده و هیچ علاقه‌ای به او نداشته است. این موضوع باعث شده بود که زندگی برای هر دوی آن‌ها جهنم شود. از همان اول از شوهرش متنفر بود. هیچ تلاشی برای دوست داشتنش نکرد. فقط به فکر خلاص شدن از این ازدواج بود. بالاخره بعد از چند سال طلاق گرفت. الان می‌گوید کاش زودتر این کار را می‌کرد. می‌گوید نباید اجازه می‌داد خانواده‌اش برایش تصمیم بگیرند.

6. عدم آمادگی برای ازدواج

کاربری معتقد بود که خودش و شوهرش هر دو خیلی جوان و بی‌تجربه بودند و آمادگی لازم برای ازدواج را نداشتند. هیچ کدام نمی‌دانستند زندگی مشترک یعنی چه. فکر می‌کردند همه چیز مثل فیلم‌ها قشنگ است. وقتی با واقعیت روبرو شدند، جا خوردند. نتوانستند با مشکلات کنار بیایند. خانم می‌گوید کاش کمی صبر می‌کردیم تا پخته‌تر شویم. می‌گوید ازدواج یک مسئولیت بزرگ است که هر کسی از پسش برنمی‌آید.

7. انتظارات غیر واقعی

کاربری می‌گفت انتظارات غیر واقعی از ازدواج داشت و فکر می‌کرد با ازدواج همه مشکلاتش حل می‌شود. وقتی این اتفاق نیفتاد، ناامید شد و به فکر طلاق افتاد. فکر می‌کرد ازدواج یک معجزه است. فکر می‌کرد با ازدواج خوشبخت‌ترین آدم روی زمین می‌شود. وقتی دید زندگی هم فراز و نشیب دارد، نتوانست تحمل کند. خانم می‌گوید کاش واقع بینانه‌تر به ازدواج نگاه می‌کردم. می‌گوید خوشبختی در ازدواج نیست، بلکه در درون خود آدم است. می‌گوید باید یاد بگیریم چطور با مشکلات کنار بیاییم.

8. عدم مهارت‌های ارتباطی

عدم توانایی در برقراری ارتباط موثر و بیان احساسات، یکی دیگر از دلایل طلاق در نی نی سایت بود. هیچ کدام بلد نبودند حرف دلشان را بزنند. به جای اینکه با هم صحبت کنند، قهر می‌کردند و سکوت می‌کردند. این سکوت کم کم یک دیوار بینشان ساخت. خانم می‌گوید کاش یاد می‌گرفتیم چطور با هم حرف بزنیم و مشکلاتمان را حل کنیم. می‌گوید ارتباط موثر کلید حل خیلی از مشکلات است. می‌گوید باید یاد بگیریم چطور به حرف‌های همدیگر گوش کنیم و همدیگر را درک کنیم.

9. حسادت‌های بی‌مورد

شوهرش خیلی حسود بود. به همه چیز شک می‌کرد. خانم می‌گوید از زندگی با او خسته شده بودم. احساس می‌کردم همیشه زیر ذره بین هستم. بالاخره تصمیم گرفتم جدا شوم. می‌گوید حسادت زندگی را نابود می‌کند.

10. اعتیاد

اعتیاد همسر به مواد مخدر یا الکل، زندگی را غیرقابل تحمل کرده و منجر به جدایی شده است. شوهرش معتاد بود. تمام پولش را صرف مواد می‌کرد. خانم می‌گوید زندگی با یک معتاد خیلی سخت است. احساس می‌کردم هیچ آینده‌ای ندارم. تصمیم گرفتم برای نجات خودم طلاق بگیرم. می‌گوید اعتیاد یک بیماری است که باید درمان شود.

11. خشونت خانگی

خشونت فیزیکی یا کلامی، یکی از دلایل اصلی طلاق در نی نی سایت بوده است. شوهرش او را کتک می‌زد. همیشه به او فحش می‌داد و تحقیرش می‌کرد. خانم می‌گوید زندگی با یک مرد خشن غیرممکن است. تصمیم گرفتم برای حفظ جانم طلاق بگیرم. می‌گوید هیچکس نباید خشونت را تحمل کند. می‌گوید باید به پلیس و مراکز حمایتی اطلاع داد.

12. خیانت

خیانت همسر، یکی از دردناک‌ترین تجربیات زندگی است که می‌تواند منجر به طلاق شود. شوهرش به او خیانت کرده بود. خانم می‌گوید نمی‌توانستم او را ببخشم. اعتمادم را از دست داده بودم. تصمیم گرفتم جدا شوم. می‌گوید خیانت بزرگترین ضربه به یک زندگی مشترک است. می‌گوید ترمیم اعتماد بعد از خیانت خیلی سخت است.

13. تفاوت‌های فرهنگی

خانواده‌هایشان خیلی با هم فرق داشتند. عادات و رسوم‌شان با هم فرق داشت. خانم می‌گوید هر روز سر چیزهای کوچک بحث می‌کردیم. بالاخره نتوانستیم با هم کنار بیاییم. تصمیم گرفتیم جدا شویم. می‌گوید قبل از ازدواج باید به تفاوت‌های فرهنگی توجه کرد.

14. عدم توافق در تربیت فرزندان

اختلاف نظر در مورد تربیت فرزندان، یکی دیگر از دلایل طلاق بوده است. شوهرش اعتقاد داشت باید بچه‌ها را سختگیرانه تربیت کرد. خانم اعتقاد داشت باید به بچه‌ها آزادی داد. هر روز سر این موضوع دعوا داشتند. بالاخره نتوانستند به توافق برسند. تصمیم گرفتند جدا شوند. می‌گوید تربیت فرزندان یک مسئولیت مشترک است.

15. سرد شدن رابطه جنسی

با گذشت زمان، رابطه جنسی سرد شده بود و این موضوع باعث نارضایتی هر دو طرف شده بود. دیگر هیچ علاقه‌ای به همدیگر نداشتند. خانم می‌گوید احساس می‌کردم فقط یک هم‌خانه هستیم. هیچ تلاشی برای بهبود رابطه نمی‌کردند. تصمیم گرفتند جدا شوند. می‌گوید رابطه جنسی مهم‌ترین بخش یک زندگی مشترک است. می‌گوید باید برای حفظ آن تلاش کرد.

16. عدم حمایت عاطفی

همسرش در مواقع سختی و مشکلات، از او حمایت عاطفی نمی‌کرده و این موضوع باعث احساس تنهایی و بی‌کسی در او شده بود. شوهرش خیلی بی‌تفاوت بود. اصلاً به حرف‌هایش گوش نمی‌داد. خانم می‌گوید احساس می‌کردم تنها هستم. تصمیم گرفتم جدا شوم. می‌گوید حمایت عاطفی خیلی مهم است. می‌گوید باید همدیگر را درک کنیم و به حرف‌های همدیگر گوش کنیم.

17. بیماری‌های روانی

یکی از طرفین به بیماری روانی مبتلا بود و درمان نمی‌کرد و این موضوع باعث ایجاد مشکلات زیادی در زندگی مشترک شده بود. شوهرش افسردگی داشت. اما حاضر نبود درمان شود. خانم می‌گوید زندگی با یک فرد افسرده خیلی سخت است. تصمیم گرفتم برای نجات خودم طلاق بگیرم. می‌گوید بیماری‌های روانی باید جدی گرفته شوند. می‌گوید باید به دنبال درمان بود.

18. عدم مسئولیت‌پذیری

یکی از طرفین مسئولیت‌های خود را در زندگی مشترک به درستی انجام نمی‌داد و این موضوع باعث نارضایتی طرف دیگر شده بود. شوهرش هیچ مسئولیتی قبول نمی‌کرد. تمام کارهای خانه را خانم انجام می‌داد. خانم می‌گوید از این وضعیت خسته شده بودم. تصمیم گرفتم جدا شوم. می‌گوید باید هر دو طرف در زندگی مسئولیت‌پذیر باشند. می‌گوید زندگی مشترک یک بازی دو نفره است.

19. ازدواج اجباری بدون عشق

کاربری به دلیل فشارهای خانوادگی با فردی ازدواج کرده بود که هیچ علاقه‌ای به او نداشته و بعد از مدتی طاقت نیاورده و جدا شده بود. هیچ وقت نتوانست شوهرش را دوست داشته باشد. همیشه به او حسادت می‌کرد. خانم می‌گوید احساس می‌کردم زندانی هستم. تصمیم گرفتم جدا شوم. می‌گوید نباید به خاطر دیگران ازدواج کرد. می‌گوید باید با کسی ازدواج کرد که عاشقش باشیم.

20. تفاوت در اهداف زندگی

اهداف و آرزوهایشان در زندگی با هم متفاوت بود و نمی‌توانستند برای رسیدن به یک هدف مشترک تلاش کنند. شوهرش می‌خواست پولدار شود. خانم می‌خواست به بچه‌ها کمک کند. هر روز سر این موضوع بحث داشتند. بالاخره نتوانستند به توافق برسند. تصمیم گرفتند جدا شوند. می‌گوید باید قبل از ازدواج در مورد اهداف زندگی صحبت کرد.

21. عدم احترام متقابل

همدیگر را تحقیر می‌کردند و به نظرات هم احترام نمی‌گذاشتند و این موضوع باعث از بین رفتن عشق و علاقه بین آن‌ها شده بود. شوهرش همیشه به او بی‌احترامی می‌کرد. به حرف‌هایش گوش نمی‌داد. خانم می‌گوید احساس می‌کردم ارزشی ندارم. تصمیم گرفتم جدا شوم. می‌گوید احترام متقابل مهم‌ترین چیز در یک رابطه است. می‌گوید باید به همدیگر احترام بگذاریم و قدر هم را بدانیم.

22. وسواس فکری

یکی از طرفین دچار وسواس فکری بود و این موضوع زندگی را برای دیگری غیرقابل تحمل کرده بود. شوهرش وسواس تمیزی داشت. خانم می‌گوید همیشه باید خانه تمیز بود. اگر یک ذره کثیفی می‌دید، عصبانی می‌شد. خانم می‌گوید از این وضعیت خسته شده بودم. تصمیم گرفتم جدا شوم. می‌گوید وسواس فکری یک بیماری است که باید درمان شود.

23. دخالت خانواده زن

برخلاف مورد اول، این بار خانواده زن بیش از حد در زندگی آن‌ها دخالت می‌کردند. مادر زن همیشه به شوهرش دستور می‌داد. شوهرش می‌گوید احساس می‌کردم عروسک خیمه شب بازی هستم. تصمیم گرفتم جدا شوم. می‌گوید خانواده‌ها نباید در زندگی زوج‌ها دخالت کنند. می‌گوید زوج‌ها باید خودشان تصمیم بگیرند. به نظر او، دخالت خانواده‌ها زندگی را نابود می‌کند.

24. عدم توجه به ظاهر

یکی از طرفین به ظاهر خود بی‌توجه شده بود و این موضوع باعث کاهش جذابیت برای طرف دیگر شده بود. شوهرش اصلاً به خودش نمی‌رسید. همیشه لباس‌های کثیف می‌پوشید. خانم می‌گوید دیگر جذبش نمی‌شدم. تصمیم گرفتم جدا شوم. می‌گوید باید همیشه به ظاهر خودمان اهمیت بدهیم. می‌گوید ظاهر مهم است و می‌تواند تاثیر زیادی روی رابطه داشته باشد.

25. ازدواج برای فرار از تنهایی

یکی از زوجین فقط برای فرار از تنهایی ازدواج کرده بود و وقتی متوجه شد که ازدواج به تنهایی او پایان نمی‌دهد، تصمیم به جدایی گرفت. خانم فقط می‌خواست از خانه پدری فرار کند. بعد از ازدواج فهمید که باز هم تنهاست. تصمیم گرفت جدا شود. می‌گوید نباید برای فرار از تنهایی ازدواج کرد. می‌گوید باید اول خودمان را بشناسیم و بعد ازدواج کنیم. به نظر او، ازدواج برای فرار از تنهایی اشتباه بزرگی است.

26. مقایسه همسر با دیگران

یکی از زوجین مدام همسرش را با دیگران مقایسه می‌کرد و این موضوع باعث ایجاد احساس حقارت در او شده بود. شوهرش همیشه او را با زنان دیگر مقایسه می‌کرد. خانم می‌گوید احساس می‌کردم هیچ ارزشی ندارم. تصمیم گرفتم جدا شوم. می‌گوید نباید همسرمان را با دیگران مقایسه کنیم. می‌گوید باید قدر هم را بدانیم و به خوبی‌های همدیگر توجه کنیم. به نظر او، مقایسه کردن زندگی را نابود می‌کند.

27. عدم تفریح مشترک

زوجین هیچ تفریح مشترکی نداشتند و تمام اوقات فراغت خود را جدا از هم می‌گذراندند و این موضوع باعث دوری آن‌ها از هم شده بود. هیچ وقت با هم به سفر نمی‌رفتند. هیچ وقت با هم فیلم نمی‌دیدند. خانم می‌گوید احساس می‌کردم غریبه هستیم. تصمیم گرفتم جدا شوم. می‌گوید باید با هم تفریح کنیم و اوقات خوشی را با هم سپری کنیم. به نظر او، تفریح مشترک باعث نزدیک‌تر شدن زوج‌ها می‌شود. می‌گوید باید برای تفریح وقت بگذاریم.

نمایش بیشتر

یک دیدگاه

  1. خیلی ممنون از این پست جالبتون! بعضی از این موارد واقعا آدم رو به فکر میندازه که چقدر ممکنه آدم ها به خاطر دلایل کوچیک زندگی شون رو خراب کنن. رفیقم داستانی تعریف می کرد که زن و شوهر بخاطر اینکه هر دو توی یه بازی آنلاین رقیب هم شدن دعواشون شد و به طلاق کشید! نمی دونم واقعی بوده یا نه ولی خیلی عجیبه.

    یاد یه مورد دیگه افتادم که دخترخالمه بعد سه سال زندگی بخاطر همین دخالت های بی موقع خانواده شوهرش مجبور به جدایی شد. می گفت اگه شوهرش یه ذره جلوی خانواده واش می ایستاد شاید الان وضعیت فرق می کرد. شما هم اینجور مواردی دیدین یا شنیدین که آدما بخاطر مشکلاتی که شاید راه حل داشت از هم جدا شدن؟

    خیلی از این موضوع ها مثل حسادت و عدم تفاهم واقعا زندگی رو سخت می کنه. یه مدت فامیل دورم یه زوجی بودن که بخاطر یه سو تفاهم ساده سه ماه باهم قهر بودن و اونقدر دیر به فکر آشتی افتادن که دیگه راه برگشتی نبود. به نظرتون چرا بعضی آدما انقدر زود ناامید میشن؟

    دوست دارم بدونم کسی توی اطرافیانتون پیش اومده که بخاطر چیزای کم اهمیت طلاق گرفتن ولی بعدش پشیمون شدن؟ خواهش می کنم اگه تجربه یا نظر خاصی دارید بنویسید. بعضی وقتا همین حرف های شما می تونه به بقیه کمک کنه که اشتباه نکنن.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا